زلال ها



  پاکیزگی مثال‌زدنی بدن و لباس حضرت امام:

نظافت، تمیزی و معطر بودن حضرت امام زبانزد خاص و عام بود. هر وقت که خدمتشان می‌رسیدیم بوی خوشی مشام ما را نوازش می‌داد. این مسئله فقط ظاهر را شامل نمی‌شد. ما به مقتضای حرفه، امام را مورد معاینه کامل قرار می‌دادیم و یا لیدهای جلوی قلبی ایشان را تعویض و به دستگاه فرستنده کوچک همراهشان (تله مانیتور) متصل می‌کردیم و در نتیجه این پاکیزگی بدن و لباس را در سرتاسر وجود مبارکشان می‌دیدیم.

* دکتر ابراهیم نعمتی‌پور، کتاب طبیب عشق، ص 90

وصله جوراب:

یک روز برای کاری خدمت حضرت امام رسیدم و ایشان را در حال دوختن و وصله جورابشان دیدم. گریه‌ام گرفت و به یاد ساده‌زیستی مولایشان حضرت علی‌(ع) افتادم و عرض کردم: آقا! اجازه بفرمایید یک جفت جوراب برای شما تهیه کنم. فرمودند: از پول کی؟ عرض کردم از همان حقوقی که شما به ما می‌پردازید. فرمودند: همین که دارم خوب است.

* آقای یدالله شمسعلی - کتاب آینه حسن - ص114



امام علی(ع) در پاسخ به سوال از احوال عامه مردم فرمود: فساد توده مردم ناشی از فساد خواص است. خواص به پنج‌ گروه تقسیم می‌شوند:

 1- عالمان که راهنمایان به سوی خدایند

 2- پارسایان که راه منتهی به خدایند

 3- بازرگانان که امنای خدایند

 4- رزمندگان که یاوران دین خدایند

5- و زمامداران که سرپرستان خلق خدایند

 پس اگر عالم، طماع و مال‌اندوز باشد،‌ دیگر از چه کسی باید راهنمایی خواست،

 و اگر پارسا، به دنیا و آنچه مردم دارند راغب باشد، دیگر به چه کسی اقتدا شود،

 و اگر بازرگان خیانت پیشه باشد و زکات ندهد،‌به چه کسی می‌توان اعتماد و اطمینان کرد،

و اگر رزمنده خودنما باشد و چشم به کسب مال و ثروت داشته باشد، دیگر به وسیله چه کسی از مسلمانان دفاع شود،‌

 و اگر زمامدار ستمگر باشد و در احکام و فرامین ستم و بی‌عدالتی روا دارد،‌ دیگر به وسیله چه کسی داد ستمدیده از ستمگر گرفته شود؟

سوگند به خدا که مردم را نابود نکرد مگر عالمان طمعکار و پارسایان دنیاخواه و بازرگانان خیانت‌پیشه و رزمندگان ریاکار و زمامداران ستمگر. و به زودی کسانی که ستم کرده‌اند بدانند که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.» (1)

________
1- میزان‌الحکمه، آیت‌الله ری‌شهری، ج 9، ذیل کلمه فساد

حضرت آیت ا. دستغیب(ره) می‌فرمودند: روز اول ماه که می‏خواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پول‌ها را شمردم و متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان آن کم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می‏داشتم بنایم بر آن نبود که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: خدایا! خودت می‏دانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست. لحظاتی بیش نگذشت که درب منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیست هزارتومان مقدار وجوهات او شد. امّا وقتی پولهایش را شمرد، گفت: آقا! معذرت می‏خواهم، بیش از این برایم میسر نشد. وجه را که شمردم دیدم یازده هزار و پانصد تومان است. می‏فرمود: بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما می‏گشاید.

* یادواره شهید محراب آیت الله دستغیب، سیدمحمدهاشم دستغیب، انتشارات یاسر، بی‏جا، 1361 ش، ص22.


  شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی‌اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همان‌طور که می‌رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارن اذان میگن خاطره‌ای از خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی

[‌به روایت همرزم شهید ، خبرگزاری فارس‌، 93/7/7]



  مریم عرفانیان
  یک روز عصر از امتحان کنکور بر‌گشتم؛ وقتی به منزل رسیدم دیدم رضا توی حیاط مشغول صحبت کردن و چیدن علف‌های هرز باغچه است. با اضطراب و التماس گفتم: تو رو به خدا، تو که نیت پاکی داری دعا کن کنکور قبولشم.»
 به آرامی سرش را بلند کرد، با نگاه بسیار عمیقی که لحظه لحظة آن را در خاطر دارم به من چشم دوخت و گفت: این‌ها اصل نیست.»
گفتم: البته برای تو که سد کنکور رو پشت سر گذاشتی و الآن مهندس هستی دیگه این چیزها اصل نیست.»
 لبخندی زد و گفت: اصل فقط این هست که خدا از آدم راضی باشه. خیلی ارزش داره که انسان طبق تقدیر پروردگار طوری زندگی کنه که خدا ازش راضی باشه.»
 آن روز من با شرمندگی درسی بزرگ از برادرم گرفتم و دیگر هیچ‌وقت برای آرزوهای کوچک به او مراجعه نکردم.
خاطره‌ای از شهید حمیدرضا الشریف الحسینی
راوی: منصوره شریف الحسینی، خواهر شهید
از مجموعة ایثارنامه جلد45

قانون معین شده است. نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. نباید [.] از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانی قبول نداشته باشی.

صحیفه امام؛ ج14؛ ص377 | جماران؛ 6خرداد1360


فلسفه تشهد و سلام در نماز چیست؟
کارگر آنلاین:سرّ تشهد، هماهنگ کردن زبان با قلب و گفتار با کردار است و به یک معنا عبور از نظام کثرت به وحدت و وصول به مقام ولایت است.
 سلام که یکى از اسماء اللَّه است، خداى تعالى آن را در میان موجودات به ودیعت نهاده تا بندگان آن را اظهار کنند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات بکار برند، و در باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهند. حقیقت سلام را به جمیع قوای باطنی و ظاهری و در تمام عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خود سرایت داده تا از همه تصرّفات شیطانی سالم بمانند. راه تحصیل این سلامت تقوا است. کسى که متّصف به همه مراتب تقوا شد، دین، عقل، روح و قلب او و جمیع قواى ظاهره و باطنه‏اش سالم می ماند.
 
در حدیثی از امام صادق (ع) این اسرار بیان شده که در پاسخ تفصیلی بدان خواهیم پرداخت.
 
تشهد، ثنای خداوند متعال است. تجدید و تکرار شهادت به خدا و رسول است که در واقع تأکید بر ایمان و اسلام  بوده، و بنده، همان طور که در مقام گفتار، اظهار بندگی می‎کند، باید معنای آن کلام را با صفای ضمیر پیوند دهد و با همه وجودش خدا را بندگی نماید؛ چون باید بداند که همه امور در دست او است و هیچ اراده‎ای جز خواست و اراده او در نظام هستی قادر به انجام هیچ کاری نیست.
 
نماز گزار در تشهد، پس از شهادت به وحدانیت و الوهیت حق تعالی، متوجّه به مقام مقدّس عبد مطلق و رسول ختمى مرتبت (ص) شده، و از تقدیم مقام عبودیت بر رسالت (عبده و رسوله) متنبّه می شود که عبودیت و بندگی خدای متعال مقدّمه همه مقامات بزرگ الاهی است، و رسالت، شعبه ای از عبودیت است. و چون حضرت رسول اکرم (ص) عبد حقیقی خداوند است، اطاعت او، اطاعت خدا است و بنده باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول، که طاعت اللَّه است، نکند تا از برکات عبادت که قرب و وصول به بارگاه قدس الاهی است، محروم نشود. و بداند کسى را بدون‏ توسّل به رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به بارگاه قدس الاهی و جایگاه انس با او راه ندهند.[1]
 
از امام صادق (ع) درباره اسرار تشهد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: تشهّد نماز، ثناى الاهى است. پس، در دل بنده خدا باش، و تشهد را با حالت خضوع انجام بده و چنان که به زبان به یگانگى خدا و رسالت رسول شهادت مى‏دهى و دعوا مى‏کنى، در دل نیز به آن اعتقاد و اذعان داشته باش. آنچه به زبان مى‏گوئى باید از دل تراوش کند و از صمیم قلب باشد. چرا که تو، بنده خدائى و او تو را آفریده است که بندگى کنى او را به دل و زبان و به ظاهر و باطن. و به جمیع اعضا و جوارح، مطیع و منقاد او باشى، و بندگى خود و پروردگارى او را ثابت و محقّق دارى. و همچنان که از او شیوه پروردگارى نسبت به تو فوت نمى‏شود، از تو نیز شیوه بندگى، نسبت به او از بین نرود. پس در عمل بنده سپاسگزار خدا باش همان طور که به زبان ذکر او می گویی. تسلیم فرمان او باش و بندگی او را به جای آر و تو را به صلوات و درود بر پیامبرش محمّد (ص) امر کرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پیامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت به وحدانیت او را به شهادت بر رسالت آن جناب وصل کن و بکوش تا برکات معرفت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن بر او غافل نشوی».[2]
 
خلاصه این که، سرّ تشهد هماهنگ کردن زبان با قلب و گفتار با کردار است و به یک معنا عبور از نظام کثرت به وحدت و وصول به مقام ولایت است.
 
فلسفه و اسرار سلام
 
واژه سلام» از سِلم» به معنای سلامت و دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى‏ است.[3]
 
کسی که به امر الاهی گردن نهد و دستور دین پیامبرش را با خضوع و فروتنی امتثال نماید، از بلایای دنیوی و عقاب اخروی در سلامت و امان است؛ چون ممکن نیست کسی نمازش را کامل انجام دهد و در عین حال وعده‎های الاهی شامل او نشود و نیز ممکن نیست کسی واقعیت سلام که وصفی از اوصاف الاهی و اسمی از اسمای ربوبی است را درک نماید، ولی در زندگی خود در برخورد با دیگران آن را عینیت نبخشد. چگونه ممکن است کسی با عمق جان، مناجات با معبود خویش را با سِلم و امان به اتمام رسانده و حقیقت آن را با دل گره و پیوند زند و در عین حال از یاد الاهی غافل بماند، در حالی که هنر بندگی، به یاد خدا بودن در تمام احوال زندگی است.
 
در حدیث طولانی از امام صادق (ع) اسرار سلام در تشهد بیان شده است که خلاصه آن چنین است: ‏"معناى سلام در هر نماز، امن و ایمنى است؛ یعنی هر که امر خدا و سنّت پیامبرش را از روى خشوع و خضوع بجا آورد، از بلاهای دنیا و عذاب آخرت در امان است. سلام نامى از نام هاى الاهى است، و خداوند آن را در میان خلایق به امانت گذاشته است تا معنای آن را در معاملات، امانت ها و انصاف های میان یکدیگر بکار برند و در مصاحبت و معاشرت با یکدیگر صادق بوده و با یکدیگر به درستی رفتار نمایند و دین و عمل و دل خود را، از کدورت و تیرگى معاصى سالم بدارند و هر که به محتوای سلام عمل نکند و دین و قلب و عقل او، از کدورات و پلیدی های گناهان سالم نباشد، چنین کسى در دعوى سلام دروغ گو است، چه در سلام نماز و چه در سلام غیر نماز؛ چرا که هر کسی لفظى بگوید و از معناى آن غافل باشد و به مفهومش عمل نکند، حقیقتاً دروغ گو است".[4]
 
بنابراین، سلام که یکى از اسماء اللَّه است، خداى تعالى آن را در میان موجودات به ودیعت نهاده است تا بندگان آن را اظهار کنند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات بکار برند، و در باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهند؛ حقیقت سلام را به جمیع قوای باطنی و ظاهری و در تمام عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خویش سرایت داده تا از همه تصرّفات شیطانی سالم بمانند. راه تحصیل این سلامت تقوا است. کسى که متّصف به همه مراتب تقوا شد، دین، عقل، روح و قلب او و جمیع قواى ظاهره و باطنه‏اش سالم می ماند.
 
در نماز، اسراری وجود دارد که به شمّه‎ای از آن با استناد به روایات اشاره گردید که با درک هر چه بیشتر از اهمیت و جایگاه نماز در مکتب انسان ساز اسلام، توشه‎ای بر گیریم و با ادای این فریضه مهم و درک گوشه‎ای از اسرار و مفاهیم آن به حیات طیبه فردی و اجتماعی دست یافته و تحت ولایت الاهی با سِلم و صلح، زندگی سعادت مندانه‎ای را تحصیل نماییم.
 
 
[1] ر.ک: امام خمینی، روح الله، آداب الصلاة، باب هفتم در اشاره اجمالیه به آداب تشهّد، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی (ره).
 
[2] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 82، ص 284و 285، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ امام صادق (ع)، جعفر بن محمد (ع)، مصباح الشریعة، ص 93 و 94، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1400 ق.
 
[3] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 7، ص 265، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 289، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 296، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
 
[4] مصباح الشریعة، ص 95 و 96؛ بحارالانوار، ج 82، ص 307 و 308.
 

برای کسانی که کارهای بد را (عالمانه) انجام می‌دهند، هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می‌رسد، می‌گوید: الان توبه کردم، توبه نیست، و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند، اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده‌ایم.»نساء- 17


خدای مهربان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید. آن مرحوم در یکی از جلسات پنج‌شنبه شب‌های خود که در منزل شخصی ایشان (خیابان زیبا-کوچه حاج قاضی) تشکیل می‌شد، داستان زیر را از قول فلیسیته روبر دولامنه» نویسنده، فیلسوف و کشیش فرانسوی قرن هجدهم نقل می‌کردند که با تلخیص و ‌اندکی دستکاری در متن (بدون تغییر در محتوای آن) نقل می‌شود:

آن روز، قورباغه‌ها دیر‌تر از همیشه به برکه محل ست خود بازگشته بودند. پاسی از شب گذشته بود و اولین‌بار بود که شب هنگام به برکه باز می‌گشتند. نگاهشان که به درون برکه افتاد، ترس همه وجودشان را فرا گرفت، به برکه حمله شده بود! دشمن برکه را تسخیر کرده بود. سربازان دشمن یونیفورم‌های سفید مایل به خاکستری پوشیده بودند و در همه جای برکه حضور داشتند. قورباغه‌ها به شور نشستند و از برکه‌های مجاور هم چند نفری را برای م دعوت کردند. سرانجام تصمیم گرفتند به دشمن حمله کنند. یک، دو، سه. فرمانده قورباغه‌ها دستور حمله را صادر کرد و قورباغه‌ها به درون برکه پریدند. جنگ شروع شد، قورباغه‌ها با همه توان به سربازان دشمن حمله می‌کردند و از چپ و راست و بالا و پایین به آنها ضربه می‌زدند و امانشان نمی‌دادند. هنوز یک ساعت از آغاز حمله نگذشته بود که فرمانده قورباغه‌ها آتش‌بس داد. دشمن به طور کامل از بین رفته بود. قورباغه‌ها نفسی به آرامی کشیدند و در حالی که از احساس پیروزی در پوست خود نمی‌گنجیدند به کف برکه رفتند و با خیال راحت خوابیدند. داستان که به اینجا رسید، دولامنه» از شاگردانش پرسید؛ می‌دانید آن دشمن که درون برکه رفته بود که بود؟ عکس کهکشان شیری بود که درون برکه افتاده بود. کهکشانی با میلیاردها ستاره. و قورباغه‌های بی‌نوا تصور می‌کردند آن را از بین برده‌اند!

دیروز در چهل و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، توده‌های عظیم مردم در سراسر کشور به خیابان‌ها آمده بودند تا بار دیگر و برای چهل و یکمین بار بر وفاداری خود به انقلاب اسلامی تاکید بورزند. در تمامی دنیا -تاکید می‌شود که در تمامی دنیا- هیچ نظام حکومتی را نمی‌توان یافت که مانند ایران اسلامی، همه ساله مقبولیت خود را با حضور چند ده میلیونی مردم به نمایش بگذارد و حضور حماسی مردم نیز همه ساله با شکوه‌تر و پر‌تعداد‌تر از سال‌ها قبل باشد. رسانه‌های دشمن اگرچه به فرموده مقامات بالادستی، همه تلاش خود را به کار می‌گیرند تا این واقعیت را ازمیدان دید مردم کشورهایشان دور نگاه دارند ولی خود به خوبی می‌دانند، در ایران اسلامی با انقلابی روبه‌رو هستند که از ژرفای دل و جان مردم این مرز و بوم ریشه می‌گیرد و بارها دیده و تجربه کرده‌اند که یارای مقابله با آن را ندارند.

چهل و یک سال است که تمامی قدرت‌های مطرح جهان با تمامی توان به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن تاخته‌اند و هیچ فرصتی را برای مقابله با ایران اسلامی از دست نداده‌اند و آنچه به دست آورده‌اند، تقریباً هیچ بوده است. این نکته بدیهی‌تر از آن است که فهم آن به تحلیل‌ها و تفسیرهای پیچیده و چند لایه نیازی داشته باشد. فقط یک نیم‌نگاه به نقطه آغاز انقلاب اسلامی و مقایسه آن با نقطه‌ای که امروزه در آن هستیم به وضوح نشان می‌دهد که دشمن از ترفندها و توطئه‌های چهل و یک ساله خود طرفی نبسته است. توطئه‌هایی که برخی از آنها می‌توانست بزرگترین قدرت‌ها را از میان بردارد. همین واقعیت که علی‌رغم تمامی دشمنی‌های حریف نه فقط کماکان ایستاده‌ایم بلکه همه ساله نیز، بر اقتدارمان افزوده شده و در سراسر منطقه تکثیر هم شده‌ایم، گواه خالی از ابهامی بر ماندگاری انقلاب اسلامی و ناتوانی حریف در این آوردگاه است. نه اینکه از دشمن آسیب ندیده باشیم چرا که آسیب در این تقابل سنگین و بی‌وقفه طبیعی است‌، بلکه سخن آن است که اولاً آسیب جدی ندیده‌ایم و ثانیاً به دشمن آسیب‌های جدی وارد کرده‌ایم تا آنجا که امروزه غرب آسیا به ویترین شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا و متحدانش تبدیل شده است. و این قصه سر دراز دارد.

 تازه‌ترین نمونه در این میان، ماجرای شهادت سردار دل‌ها، شهید قاسم سلیمانی است. چه کسی تصور می‌کرد که سلیمانی عزیز ما بعد از شهادت و غروب در عالم خاک، از قلب و درون صدها میلیون انسان پاک در سراسر جهان طلوع کند و بینش و منش او به الگویی دوست‌داشتنی و دنبال کردنی برای توده‌های عظیم و چندصدمیلیونی ملت‌های مسلمان تبدیل شود؟

آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن در مصاف با ایران اسلامی همان قورباغه‌های داستان فلیسیته روبر دولامنه» هستند که به جنگ کهکشان شیری رفته بودند!

حسین شریعتمداری

  فقیه بزرگ شیخ اعظم، مرحوم شیخ مرتضی انصاری که از مجتهدان و مراجع به نام زمان خودش بود و کتابهای او اکنون از دقیق ترین کتابهای حوزه های علمیه است، مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده می ایستاد تا بعد از پایان کار، او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسی مادر می آمد و صبح با اجازة او از خانه بیرون می رفت. پس از مرگ مادر به شدت می‌گریست، فرمود: گریه ام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر محروم شدم. شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات مردمی، تمام نمازهای عمر مادرش را اعاده کرد، با آنکه مادر او فردی دیندار و با خدا بود.

*انصاریان، حسین، نظام خانواده در اسلام، قم، انتشارات ام‌ابیها، 1375، ج1، ص470 به بعد.


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif یکی از مسائلی که حضرت آیت‌الله ‌ای در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش (۱۳۹۸/۱۱/۱۹) مطرح کردند توجه به رزق لایحتسب الهی» بود، ایشان با استناد به آیه ۲ و ۳ سوره طلاق، بیعت نیروی هوایی طاغوت با امام در سال ۵۷ را از مصادیق رزق لایحتسب معرفی کردند و فرمودند:
ممکن است دشمن از جایی ضربه بخورد که انتظار ندارد، و شما که بنده‌ی خدا و مؤمن بِالله و در راه صراط مستقیم هستید، از جایی برایتان عایدی به وجود بیاید که رزق لایُحتَسَب» باشد و انتظارش را نداشته باشید. به نظر من این خیلی نکته‌ی اساسی‌ای است که ما توجّه کنیم
همه‌ی حوادث عالم بر اساس محاسبات مادّی و دنیایی نیست؛ این هم جزو محاسبات است که گاهی اوقات خدای متعال یک راه میان‌بُری را به وجود می‌آورد.»
بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت براساس آیات و روایات و بیانات حضرت آیت‌الله ‌ای به
تبیین مسأله‌ی رزق لایحتسب الهی» می‌پردازد.

 

* مبانی اندیشه‌ای و سلوک رفتاری حضرت آیت‌الله ‌ای بهره‌ی از کتاب خدا در مدیریت جامعه است، ایشان همواره در نظر» و عمل» و در حوزه‌های مختلف، به آیات قرآن کریم» استناد می‌کنند. استنادی که از اعتقاد به محوریت» این کتاب آسمانی نشأت گرفته و طراز مطلوبی از حجیت»، حقانیت» و موفقیت» را نتیجه داده است.

در همین راستا دو آیه‌ی شریفه‌ی وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» (طلاق/۲و۳) آیاتی هستند که از ابتدای رهبری حضرت آیت‌الله ‌ای تا امروز، در مقاطع مختلف و به‌مناسبت‌های گوناگون، بارها مورد استناد ایشان قرار گرفته‌اند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان با لحاظ مجموع این استنادات، به یک منظومه‌ی جامع فکری» درباره‌ی رزق لا یُحتسب» دست یافت.

 

* چیستیِ رزق لا یُحتسب» و هویت آن

رزق لا یُحتسب» یکی از مفاهیم مهم مطرح در مجموعه‌ی معارف اسلامی است؛ مفهومی که از آن به‌عنوان نتیجه‌ی تقوا» و زمینه‌ساز موفقیت» و سعادت» یاد شده است.(۱) رزق لا یُحتسب» یعنی نتائج غیرمنتظره»، راه‌های میان‌بُر»(۲) و روزی‌های محاسبه‌نشده»ای(۳) که از فعل و انفعالات غیبی»(۴) و عوامل غیرعادی، غیرمادی و غیردنیایی»(۵) نشأت گرفته‌اند.

 

* چراییِ رزق لا یُحتسب» و ضرورت توجه به آن

با توجه به صدق وعده‌ی الهی»(۶) و تجربه‌ی مکرر این حقیقت(۷) از یک سو و محدودیت‌های بشریِ» موجود در مسیر زندگی از سوی دیگر(۸)، باید به پدیده‌ی رزق لا یُحتسب» باور داشته(۹) و برای تحلیل حوادث»، اخذ تصمیم» و تدبیر آینده»، علاوه بر محاسبات عُقلائی»، به این متغیر تعیین‌کننده» نیز توجه کرد.(۱۰)

 

* چگونگیِ رزق لا یُحتسب» و کیفیت دستیابی به آن

اموری هم‌چون: ایمان»، توکل»، پایبندی به حق»، قدم برداشتن در راه خدا»، تحمل سختی‌ها»، مجاهدت»، مبارزه»، ایستادگی»، صداقت»، کار»، تلاش»، انجام وظیفه»، خدمتگزاری» و از همه مهم‌تر تقوا»، نتایجی هم‌چون: کمک‌های الهی»، هدایت الهی»، لطف الهی»، تفضل الهی»، حمایت الهی»، رحمت الهی»، برکت الهی»، رستگاری»، دستیابی به اهداف»، گشایش»، آسایش»، حل مشکلات»، تشخیص حق»، بصیرت»، شجاعت»، خروج از تنگناها»، ایجاد گریزگاه» و بن‌بست‌شکنی» را به‌دنبال خواهد داشت.(۱۱)

تقوا» یعنی: مراقبت دائمی از خود» در مقابل آفات و انحرافات»؛ مراقبتی که مانند یک زره» از انسان در مقابل تیرهای زهرآگین و ضربه‌های مهلک مادی و معنوی» محافظت می‌کند.(۱۲) تقوا» هم وجهه‌ی فردی» دارد، هم وجهه‌ی اجتماعی». تقوای اجتماعی»، یعنی حرکت عمومی مردم و مسئولان» برای حفاظت از کشور» در مقابل تهاجمات دشمن»؛ حرکت و حفاظتی که در بُعد اقتصادی»، با اقتصاد مقاومتی» محقق شده و به گشایش‌های عظیم اجتماعی» منجر خواهد شد.(۱۳)

 

* نمونه‌هایی از رزق لا یُحتسب»

جدای از مواردی هم‌چون: جرقه‌های ناگهانی ذهنی» در فضای کار و تحقیق یا امیدهای وافر قلبی» در کوران مشکلات و فشارها(۱۴)، ملت ایران، بارها و بارها، در حوادث مختلف، به‌شکل خاص و روشن، از رزق لا یُحتسب» بهره‌مند شده و طعم شیرین آن را چشیده است.(۱۵) اعتراف سازمان‌های بین المللی به حقانیت ایران در جنگ تحمیلی» یکی از مصادیق رزق لا یُحتسب» است.(۱۶) بیعت همافران نیروی هوایی با امام» نیز یکی دیگر از مصادیق رزق لا یُحتسب» به‌شمار می‌رود؛ بیعتی که با توجه به جایگاه خاص این نیرو در رژیم شاه، ضربه‌ی سهمگینی را به این رژیم وارد ساخت. به بیان دیگر، این بیعت از یک سو ضربه‌ی محاسبه‌نشده‌»ای بود برای دشمن و از سوی دیگر رزق محاسبه‌نشده»ای بود برای انقلابیون؛ ضربه‌ای که به تضعیف روحیه‌ی آنان و رزقی که  به تقویت روحیه‌ی اینان منجر شد.(۱۷)

 

* حوادث خارق عادت، براساس نقل و عقل ثابت شده است

نظام هستی» بر پایه‌ی قانون علیت» استوار است؛ قانونی که وحی»، عقل»، فطرت» و تجربه»، مُثبت آن بوده و تخلف‌ناپذیر است.(۱۸) در این نظام، همه‌ی امور از خداوند متعال» و عالم توحید» نشأت گرفته و در یک سیر نزولی و مخروطی» به کثرت» می‌رسند.(۱۹)

هرچند که عقل» و نقل»، بر قانون علیت» صحّه می‌نهند، اما وقوع حوادث خارق عادت» را نیز می‌پذیرند؛ حوادثی که از حیث پنهان‌بودن و فوری‌بودن فعل و انفعالات» با حوادث عادی» متفاوت بوده با روال طبیعی عالم طبع» سازگار به نظر نمی‌رسند.(۲۰)

بر اساس نگرش توحیدی»، خداوند متعال مسبب الاسباب» بوده و زمام همه‌ی علل به دست اوست. به بیان دیگر، هیچ سببی در سببیت مستقل نبوده و سبب مستقلی جز خداوند قابل‌فرض نیست. فلذا اراده‌ی خداوند و اولیاء او» بر همه‌ی اسباب تفوّق دارد.(۲۱) حوادث خارق عادت و خلاف معمول» حوادثی هستند که انسان‌های معمولی، به علل و اسباب آن‌ها علم نداشته و به‌صورتی ناشناخته، از اراده‌ی خداوند و اولیاء او» ناشی می‌شوند.(۲۲)

از آن‌جایی‌که حوادث خارق عادت» و امور غیبی» با نظام حسی و مادی شناخته‌شده برای اذهان بشری» سازگار نیستند، افرادی که صرفاً با محسوسات» مأنوس بوده و در دام مادی‌نگری» گرفتارند، به انکار آن‌ها پرداخته و با این انکار، از توحید» فاصله می‌گیرند. در نگاه این افراد، حقائق معنوی موجود در نظام هستی» هیچ معنایی نداشته و فقط آن‌چه با حواس ظاهری» قابل تجربه و توجیه است، واقعیت دارد. حال آن‌که این نگاه، از حیث هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی مردود بوده و هیچ تناسبی با آموزه‌های وحیانی» ندارد.(۲۳)

 

* رزق الهی؛ دو شکل عام و خاص دارد

یکی از عناوینی که در ادبیات دینی» از آن برای اشاره به مجموعه‌ی افاضات خالق به مخلوقات» استفاده می‌شود، عنوانِ رزق» است. در این ادبیات، از آن‌چه توسط خداوند به مخلوقات اعطاء شده و موجب بهره‌مندی آن‌ها در ابعاد مختلف می‌گردد، با عنوان رزق» یاد شده است.(۲۴) براساس آموزه‌های وحیانی»، رزاقیت» منحصر در خداوند متعال بوده و او بهره‌مندی همه‌ی موجودات از جریان رزق را تضمین فرموده است.(۲۵) البته هم‌چنان‌که رحمت الهی» به دو قسم عام» و خاص» تقسیم می‌شود، رزق الهی» نیز چنین بوده و به دو شکل عام» و خاص» در اختیار بندگان قرار می‌گیرد.(۲۶)

یکی از مصادیق رزق خاص الهی»، رزقی است که در فرهنگ اسلامی» و ادبیات دینی» از آن با عنوان رزق لا یُحتسب» یاد می‌شود؛ رزقی که مصداق حوادث خارق عادت» بوده و از طُرُق ناشناخته و محاسبه‌نشده»، به افرادی که واجد شرائط بهره‌مندی از آن هستند می‌رسد. هم‌چنین گفتنی است که از این حقیقت، گاه با عنوان برکت» نیز یاد می‌شود.(۲۷)

 

* تقوا و توکل شرطهای بهره‌مندی از رزق لایحتسب» است

شرط بهره‌مندی از رزق لا یُحتسب»، تقوا»ست؛ تقوایی که با توکل» ملازم بوده(۲۸) و دستِ برتر» در همه‌ی منازعات را به‌دنبال دارد.(۲۹) تقوا» یعنی: پرهیز از محرمات الهی و رعایت حدود شرعی». توکل» نیز یعنی: مقدم‌داشتن اراده و میل خداوند بر اراده و میل خود». نتیجه آن‌که: فرد متقی و متوکل، به‌واسطه‌ی تحصیل معرفت الهی»، اطاعت از خداوند» و مستهلک‌ساختن اراده‌ی خویش در اراده‌ی الهی»، خود را تحت ولایت خاص پروردگار عالم» قرار داده و از برکات مدیریت و تدبیر متعالی او ـ از جمله رزق لا یُحتسب» ـ بهره‌مند می‌شود.(۳۰) به بیان دیگر، تقوا» و توکل» یعنی: تکیه بر خالق» در مقابل تکیه بر مخلوق(۳۱)، اعتماد به پروردگار» در مقابل اعتماد به امور مادی(۳۲)، انقطاع به‌سمت خداوند» در مقابل انقطاع به‌سمت دنیا(۳۳)، ترجیح خواست معبود» در مقابل ترجیح خواست خود(۳۴) و ترسیدن از قادر متعال» در مقابل ترسیدن از غیر او.(۳۵)

کسی که اهلِ تقوا»، توکل» و بهره‌مندی از ولایت خاص الهی» نیست، به رزاقیت خداوند» و قدرت بی‌انتهاء او باور ندارد، رزق خود را حاصل دست‌رنج خویش به‌حساب می‌آورد و صرفاً به مقدار محدودی از اسباب ظاهری تکیه می‌کند. اما انسان متقی و متوکل، می‌داند که خداوند مسبب الاسباب» است، علم به همه‌ی اسباب در اختیار اوست، نظم و ترتیب اسباب به دست اوست، سببیت اسباب از آنِ اوست و نه تنها هیچ محدودیتی در رزق‌رسانی به بندگان خود ندارد، بلکه به‌شکل بی‌نهایت، قادر بر خلقِ طریقِ رزق‌رسانی» است.(۳۶)

بهره‌مندی انسان متقی و متوکل از رزق لا یُحتسب»، وعده‌ی حتمی و بی‌قید و شرط خداوند متعال است؛ وعده‌ای که با توجه به صدق گزاره‌های قرآنی» هیچ تخلفی در آن راه نخواهد داشت.(۳۷) با توجه به این‌که رزق لا یُحتسب» یکی از مصادیق امور غیبی» بوده و ایمان به غیب» جز در پرتو تقوا» حاصل نمی‌شود، صرفا به‌واسطه‌ی تقوا»ست که می‌توان از رزق لا یُحتسب» بهره‌مند شد. به بیان دیگر، تقوا» انسان را به عالم غیب» پیوند زده و زمینه‌ی بهره‌مندی او از افاضات غیبی خداوندِ خالِق، مالِک و عالِم غیب» ـ یا همان رزق لا یُحتسب» ـ را فراهم می‌آورد.(۳۸)

* منافات نداشتن با برنامه‌ریزی

تأکید بر ضرورتِ تقوا» و وم زمینه‌سازی برای بهره‌مندی از رزق لا یُحتسب»، هیچ منافاتی با اعتقاد به ضرورتِ برنامه‌ریزی»، پیش‌بینی»، محاسبه»، کار» و تلاش» ندارد. به بیان دیگر، سفارش دین و اولیاء دین به رعایتِ تقوا» و بشارت انسان متقی به رزق لا یُحتسب»، هرگز به معنای نفی ضرورتِ فکر» و کار» نیست؛(۳۹) و از همین روست که در معارف اسلامی، علاوه بر توصیه به زهد»(۴۰) و اجمال در طلب»(۴۱)، بر مطلوبیت اموری هم‌چون: یاری‌گرفتن از دنیا برای رسیدن به آخرت»(۴۲)، طلب رزق»(۴۳)، قرارگرفتن در معرض روزی»(۴۴)، برنامه‌ریزی اقتصادی»(۴۵)، درآمدزایی دینی»(۴۶)، تهیه‌ی مایحتاج زندگی»(۴۷) و تلاش برای تأمین خانواده»(۴۸) و عدم مطلوبیت اموری هم‌چون: خواب‌آلودگی»، بیکاری»(۴۹)، تنبلی» و کسالت»(۵۰) تأکید شده است.

* نتیجه

‌با توجه به مجموع آن‌چه بیان شد، می‌توان به این نتیجه‌ی مهم رسید که رزق لا یُحتسب یکی از متغیرهای تعیین‌کننده در مدل دینیِ تحلیل، تصمیم و تدبیر به‌شمار می‌رود». توضیح مطلب آن‌که: در دنیای معاصر، مطالعات راهبردی»، برنامه‌ریزی راهبردی»، مدیریت راهبردی» و آینده‌پژوهی»، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و برتریِ» هر مجموعه‌ای در مقیاس‌های مختلف، به میزان توجه آن مجموعه به این امور راهبردی» بستگی دارد؛ و از همین روست که در دهه‌های اخیر، سرمایه‌گذاری‌ها و تلاش‌های علمی و عملی فراوانی برای کشف معادلات حاکم بر این فضا صورت گرفته است. ولکن از آن‌جایی‌که اکثر قریب به اتفاق این تلاش‌ها، بر پایه‌ی مبانی غیرتوحیدی و مادی» شکل گرفته‌اند، نتایج حاصل از آن‌ها نیز بهره‌ی چندانی از کارآمدی و موفقیت» ندارند. به‌عنوان مثال، اگرچه در تمام مدل‌های ارائه‌شده برای برنامه‌ریزی راهبردی»، بر ضرورتِ شناساییِ فرصت‌ها»، تهدیدها»، نقاط قوت» و نقاط ضعف» تأکید می‌شود، اما در هیچ‌کدام از آن‌ها اشاره‌ای به وجود عوامل ماوراء ماده و امکان اثرگذاری آن‌ها» دیده نمی‌شود. حال آن‌که با توجه به آن‌چه گذشت، لحاظ این عوامل برای تحلیل حوادث»، اخذ تصمیم» و تدبیر آینده» امری ضروری است. به بیان دیگر، تحصیل شناخت صحیح از شرائط موجود» و طراحی راهبردهای لازم برای رسیدن به وضعیت مطلوب»، جز با در نظر گرفتن مجموعه‌ای از عوامل مادی و فرامادی» که همگی آن‌ها در دائره‌ی اراده‌ی الهی» عمل می‌کنند، ممکن نخواهد بود؛ عواملی که می‌توان آن‌ها را از طریق تقوا» و توکل» فعال کرده و به خدمت گرفت.

پی‌نوشت:

بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۸/۱۱/۱۹

همان

بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت، ۷۸/۶/۲

بیانات در دیدار فرماندهان سپاه، ۶۹/۶/۲۹

بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا، ۷۶/۵/۲۹؛ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۵/۱۱/۱۹

بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹۸/۲/۲۴

بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس، ۹۶/۳/۳

بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۷۸/۱۰/۴

بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت، ۷۸/۶/۲

(۱۰ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۵/۱۱/۱۹؛ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۸/۱۱/۱۹

(۱۱ بیانات در دیدار فرماندهان سپاه، ۶۹/۶/۲۹؛ بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا، ۷۶/۵/۲۹؛ بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه، ۷۶/۶/۲۶؛ بیانات در مراسم اختتامیه‌ی مسابقات قرآن، ۷۷/۹/۱‌؛ بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان مجروح حادثه کوی دانشگاه، ۷۸/۵/۴‌؛ بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت، ۷۸/۶/۲؛ بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۷۸/۱۰/۴؛ بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا، ۹۳/۲/۱۰؛ بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹۸/۲/۲۴

(۱۲ بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹۴/۴/۲

(۱۳ بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۷۸/۱۰/۴؛ بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹۴/۴/۲

(۱۴ بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا، ۹۳/۲/۱۰

(۱۵ بیانات در دیدار فرماندهان سپاه، ۶۹/۶/۲۹؛ بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس، ۹۶/۳/۳

(۱۶ بیانات در دیدار مسئولان وزارت کشور‌، ۷۰/۹/۲۷

(۱۷ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۵/۱۱/۱۹؛ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۷/۱۱/۱۹؛ بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، ۹۸/۱۱/۱۹

(۱۸ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۷۴

(۱۹ حسینی طهرانی، سید محمدحسین، رسالۀ نکاحیه، ص۳۳۵

(۲۰ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۷۴

(۲۱ همان، ص۷۸

(۲۲ همان، ص۷۹

(۲۳ همان، ص۷۵ و ص۸۸؛ حسینی طهرانی، سید محمدحسین، رسالۀ نکاحیه، ص۳۳۵

(۲۴ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۱۳۷

(۲۵ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ.» (ذاریات/۵۸) وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ. فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ.» (ذاریات/۲۲ و ۲۳)

(۲۶ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۱۴۰

(۲۷ عَنِ الصَّادِقِ ع‌ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ‌ حَیْثُ‌ لا یَحْتَسِبُ‌ أَیْ یُبَارِکُ لَهُ فِیمَا آتَاهُ.» (بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۸۱)

(۲۸ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ.» (روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۲، ص۴۲۵)

(۲۹ قَالَ الْبَاقِرُ ع‌ مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ لَا یُغْلَبُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا یُهْزَمُ.» (بحار الأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱)

(۳۰ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص۳۱۳

(۳۱ قَالَ النَّبِیُّ ص یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِی إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَإِنْ سَأَلَنِی لَمْ أُعْطِهِ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أُجِبْهُ وَ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ بِی دُونَ خَلْقِی إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ فَإِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنِ اسْتَغْفَرَنِی غَفَرْتُ لَهُ.» (روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۲، ص۴۲۶)

(۳۲ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ لَیْسَ اُّهْدُ فِی الدُّنْیَا بِإِضَاعَةِ الْمَالِ وَ لَا تَحْرِیمِ الْحَلَالِ‌ بَلِ اُّهْدُ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَکُونَ بِمَا فِی یَدِکَ أَوْثَقَ مِنْکَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» (وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۵)

(۳۳ قَالَ ص‌ مَنِ انْقَطَعَ إِلَى اللَّهِ کَفَاهُ اللَّهُ مَئُونَتَهُ وَ رَزَقَهُ‌ مِنْ‌ حَیْثُ‌ لا یَحْتَسِبُ‌ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلَى الدُّنْیَا وَکَلَهُ إِلَیْهَا.» (روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۲، ص۴۲۶)

(۳۴ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‌ بِجَلَالِی وَ جَمَالِی وَ بَهَائِی وَ عَلَائِی‌ وَ ارْتِفَاعِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِی نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِی إِخْوَتِهِ وَ کَفَفْتُ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ.» (همان، ص۴۳۱)

(۳۵ سَأَلَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ فَقَالَ أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً.» (همان، ص۴۲۵)

(۳۶ وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ.» (مائده/۶۴) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.» (سبأ/۳۹) طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص۳۱۵؛ حسینی طهرانی، سید محمدحسین، امام‌شناسی، ج۱۰، ص۲۷۷

(۳۷ إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ.» (آل‌عمران/۹) (عن امیرالمؤمنین علیه السلام) لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ‌ مِنْ‌ حَیْثُ‌ لا یَحْتَسِبُ‌.» (عیون الحکم و المواعظ، ص۴۱۶)

(۳۸ ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ.» (بقره/۲ و ۳)

(۳۹ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ‌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَقْبَلَ عَلَى الْعِبَادَةِ وَ تَرَکَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِکَ الطَّلَبِ لَا یُسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ‌ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‌ أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَى الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ کُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ ص فَأَرْسَلَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَى مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ تُکُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَى الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ عَلَیْکُمْ بِالطَّلَبِ.» (وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۷) ترجمه: علىّ بن عبد العزیز گوید: امام صادق فرمود: عمر بن مسلم چه کرد؟ گفتم: فدایت شوم، به عبادت پرداخت و تجارت را ترک کرد. فرمود: بیچاره او ، آیا نمى‌داند که آدم بیکار دعایش مستجاب نمى‌شود؟ گروهى از اصحاب رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) چون این آیه نازل شد: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ هر کس از خدا بترسد، براى او راه رهایى قرار مى‌دهد، و از جایى که گمان نمى‌برد به او روزى مى‌رساند»، دکّانهاى خود را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: روزى ما خواهد رسید». چون پیغمبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) این خبر را شنید، ایشان را نزد خود خواست و فرمود: چه چیز شما را بر این کار واداشت؟»، گفتند: اى رسول خدا! خدا رساندن روزى ما را کفالت کرد و از این رو به عبادت پرداختیم. فرمود: هر کس چنین کند دعایش مستجاب نخواهد شد، بروید دنبال کار (و طلب روزى حلال)».

(۴۰ الکافی‌، ج۵، ص۷۰

(۴۱ همان، ص۸۰

(۴۲ همان، ص۷۱

(۴۳ همان، ص۷۷

(۴۴ همان، ص۷۳

(۴۵ همان، ص۸۷

(۴۶ همان، ص۸۹

(۴۷ همان

(۴۸ همان، ص۸۸

(۴۹ همان، ص۸۴

(۵۰ همان، ص۸۵


به گزارش رکنا،  مستندات و شواهد قوی متعددی وجود دارد که کشور چین، ایران و کلاً مردم دنیا در بحث بیماری "کرونا" دچار یک بازی ی ــ اقتصادی بسیار کثیف شده‌اند؛ "دروغ بزرگی" که به‌راحتی به‌خورد مردم داده‌اند.، اما چطور؟!

بنابر شواهد و قرائن محکم و پیدا و پنهان، موج ترس و تبلیغات گسترده جهانی در مورد "ویروس کرونا" بیش از آنکه به‌دلیل کشندگی این ویروس باشد، دلایل اقتصادی و تجاری دارد و برنده اصلی این جنگ تبلیغاتی سنگین تا به امروز، ایالات متحده آمریکا بوده است.

چرا که تعداد کل فوت‌شدگان ناشی از ابتلا به کرونا در کشور چین تا به امروز کمتر از 2 هزار و 500 نفر است آن هم در کشوری که یک میلیارد و 400 میلیون جمعیت دارد(!!) در حالی که تعداد کشته‌های آنفلوآنزا در آمریکا با جمعیتی 330 میلیون نفری فقط در سال 2018‌ــ‌2017، 61 هزار نفر بوده‌ است!!

در همین رابطه، زینب بهرامی؛ دانشجوی بخش اپیدمیولوژی مهندسی محیط زیست و سلامت دانشگاه کیوتوی ژاپن، یادداشتی را در اختیار تسنیم قرار داده که خواندن آن برای اشراف بیشتر به پشت‌پرده چرایی پمپاژ ترس از کرونا بسیار کلیدی است:

"من پزشک نیستم؛ رشته‌ام اپیدمیولوژی، علم آمار و تحلیل داده‌های وضعیت سلامت و بیماری در یک جامعه و جهان، به‌خصوص بیماری‌های همه‌گیر و شایع است؛ پس من اطلاعات پزشکی در مورد ماهیت و عملکرد کرونا ندارم اما می‌خواهم از دریچه رشته خودم در موردش صحبت کنم.

البته برای این یادداشت، م کاملی با یک پزشک متخصص کردم که این روزها بیمارستانش میزبان افراد مشکوک به کرونا و بیماری‌های ویروسی است همچنین گزارش‌های دکتر تاکایاما را خواندم که به‌عنوان پزشک داوطلب به کشتی تفریحی پر از افراد آلوده به کرونا رفته است.

دانشگاه ما همکاری نزدیکی با سازمان CDC آمریکا (مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها) دارد؛ این سازمان تقریباً مادر علم اپیدمیولوژی و تهیه‌کننده مفاد درسی و تحقیقاتی رشته سلامت عمومی است و من اطلاعات یادداشت را از وب‌سایت این سازمان می‌گذارم.

طی حدود 2 ماهی که ویروس کرونا مطرح شده، شهر بزرگ ووهان قرنطینه شده و طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، چند ده‌هزار نفر به این ویروس آلوده شده‌‌اند اما تعداد کشته‌ها در کشور یک میلیارد و نیمی چین، کمتر از 2500 نفر و در سراسر جهان، بسیار بسیار پایین است. (دکتر توموکی گفت تعداد زیادی از فوتی‌های چینی به‌خاطر ضعف نبوده است بلکه استرس و وحشت بسیار بالا سیستم ایمنی بدن افراد را از کار انداخته بود!) البته بسیاری از کشورها از جمله ژاپن، سعی می‌کنند به‌خاطر حفظ منافع اقتصادی، آمار و اطلاعات دقیق به افکار عمومی ندهند.

پس طبق گزارش CDC و WHO چنین ویروس کشنده و پرسروصدایی در بالاترین آمار، در کل چین و جهان، کمتر از 2 هزار کشته داشته است، تا اینجا را قبول دارید؟

حالا برویم سراغ آنفلوآنزا؛ به‌نظر شما ویروس آنفلوآنزا فقط در سه ماه اخیر، در کشور آمریکا چند کشته داشته؟ صد نفر؟ هزار نفر؟ پنج‌هزار نفر؟ خیر!

طبق گزارش CDC آمریکا در چند ماه اخیر، فقط و فقط در کشور 330 میلیونی آمریکا، چند ده‌ میلیون مبتلا و بین 12 تا 16 هزار مرگ به‌دلیل ابتلا به آنفلوآنزا ثبت شده است!

لطفاً این عدد را چندبار بلند تکرار کنید! باور نمی‌کنید؟ حق دارید! پس این لینک را باز کنید و گزارش دقیق و بِروز CDC را بخوانید!

می‌دانستید کشته‌های آنفلوآنزا از هر طیف سنی هستند اما کشته‌های کرونا، طبق گزارش دکتر تاکایاما، فقط یک‌ درصد از افراد مسن و دارای بیماری‌های زمینه‌ای را شامل می‌شود؟

می‌دانستید احتمال ابتلای شما به آنفلوآنزا و خدای‌نکرده مرگ، با تماس با یک آمریکایی، در مقایسه با ابتلا به کرونا و تماس با یک چینی یا هر فرد آلوده، چند ده‌ برابر است؟

اما با وجود این، آیا پروازهای آمریکا محدود شدند؟ آیا آمریکا قرنطینه شده است؟ آیا کسی جرأت اعتراض به این وضعیت را دارد؟!

به‌گفته دکتر توموکی(همکارم)، رسانه‌های دنیا حواس مردم را به کرونا منعطف کردند و مردم خطر بزرگتر و جدی‌تر آنفلوآنزا را به‌کلی فراموش کردند!

آیا می‌دانستید اقتصاد چین آن‌قدر بزرگ و قوی است که اگر زمین بخورد، علاوه بر باز شدن راه برای غرب، بسیاری از اقتصادهای آسیا، از جمله همین ژاپن را به ورشکستگی و نابودی می‌کشاند؟ مردم و دولت ژاپن تازه متوجه خطر شده‌اند و سعی می‌کنند هیجان کاذب کرونا را کنترل کنند، گرچه خیلی دیر است؛ آمار توریست‌های چینی در تمام دنیا و ژاپن، سقوط کرده است و این یعنی زنگ خطر جدی؛ بازی‌های المپیک برای ژاپن، به‌دلیل نبود چین، پر از خسارت و ضرر خواهد بود.

اما علت مرگ‌و‌میر آنفلوآنزا در آمریکا چیست؟ مگر این بیماری دارو ندارد؟ دارد! اما چون آمریکا یکی از بدترین سیستم‌های خدمات پزشکی و بیمه‌ای در جهان را دارد و هزینه‌هایی مثل استفاده از آمبولانس آن‌قدر قیمت وحشتناکی دارد که گاهی برای خانواده‌ها، مرگ عزیزان، راحت‌تر از استفاده از آمبولانس و خدمات بیمارستانی است!

آمار CDC آمریکا را دوباره نگاه کنید! و وعده‌های کاندیداهای آمریکایی برای ارائه خدمات پزشکی و بیمه برای همه»(!) در صورتی که در چین کمونیستی، تمام مردم بدون استثنا تحت پوشش بیمه هستند! قویاً اعتقاد دارم کشور چین و کلاً مردم دنیا در بحث بیماری کرونا، دچار یک بازی ی ــ اقتصادی بسیار کثیف آمریکا شده‌اند


دستورالعمل‌های علامه سید علی قاضی برای بهره‌مندی بهتر از ماه‌‌های پر فضیلت:

ماه رجب، مقدمه‌ای است برای حضور در میهمانی بزرگ خداوند! و برای برخورداری از روحیه و شرایطی مناسب در این میهمانی لازم است خود را آماده کنیم. بنابراین داشتن یک برنامه خوب و کامل می‌تواند کمک شایانی به هر عاشق و بنده مشتاق طریق الهی کند.

آیت‌الله علامه سید علی آقا قاضی، از جمله عارفان و سالکانی است که توجه به رفتارها و دستورات او می‌تواند برای ما راهگشا باشد و مقدمات خوبی را برای حضور و استفاده از ماه شعبان و ماه مبارک رمضان فراهم کند.در ادامه برخی توصیه‌ها و دستورالعمل‌های راهگشا و کلیدی ایشان را به نقل از فارس تقدیم خوانندگان عزیز می‌کنیم.
1. آگاه و متوجه باش! که ماه‌های حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد اهل عرفان ماه‌های حرامند) از راه رسید؛ بیدارباش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه‌برداری و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!
2. شب‌های آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، به شکرانه اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است.
3. شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را به نحو تهجد و بیدار و خواب به جای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو و به همین ترتیب عمل نمای تا نافله شب پایان‌پذیرد)؛ و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی‌خوابند!
4. و کتاب حق را تلاوت نمای و آن را با بهترین صورت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن؛ چرا که ظلمت‌ها و کدورت‌ها را تبدیل به نور و روشنایی می‌کند.
5. پس تو بهره‌مند نشدی، بلکه هیچ‌کس از چیزی به مانند قرآن بهره‌ نبرده است! و هرکس غیر از گفته مرا بگوید سخت در‌ اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا شده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!
6. سلام بفرست بر اصل قرآن و فصل آنکه مقصود محمد و آل محمد(صلوات‌الله علیهم اجمعین) بوده و آنان باقیماندگان آل‌الله هستند و در برابر آنان عبد محض، تسلیم و بدون اراده باش!
7. هر کسی در غیر حبّ آنها، خود را در ذمه خداوند رحمان درآورد و به اندازه ذره‌ای از محبت غیر آنها در دل راه دهد، او محققا گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنها شده و در این انکار خود نعمت‌های پروردگارش را از دست داده است.
8. پس محبت به آنها محبت به خداوند است و در این صورت تو خود را در پناه حب خداوند درآور؛ ایشان ریسمان مستحکم الهی هستند، پس به این آسمان چنگ بزن.
9. درباره قرآن کوتاهی مکن و آن را از روی لهو و لعب قرائت منمای و به معانی آن دقت کن تا به واسطه دقت در قرآن به بالاترین ذِروه (قله)از قلل مجد و شرف نائل آیی.
10. در هر حال بر تو باد به ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار! و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی ‌اشتغال به امور دنیوی و تراکم مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهم سستی و تکاهل ورزی و آن را به عنوان عذر برای خویش تلقی‌نمایی.)
11. این ماه‌ها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاه‌های خداوند است؛ پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آن را پاس بدار و آنها را معظم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.
12. پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می‌یابد و اگر گفتی ربی‌الله»،‌ای گوینده، روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار!»
خداوند عزیز می‌فرماید: و هرکسی که اعتصام به خدا پیدا کند، براستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است و نیز فرموده است: به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما! و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است، می‌فرماید: براستی آن کسانی که بدین معنی اقرار کردند که: پروردگار ما الله است» و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشه خود ساختند، ملائکه پروردگار بر آنها فرود می‌آیند. ».
هان‌ ای برادران عزیز و گرامی‌ام ـ که خدای شما را در طاعت خود موفق بدارد ـ آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده‌ایم و همان‌گونه که در زمین‌های حرم باید از محرمات اجتناب کرد و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در غیر حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می‌شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد؛ و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می‌شود، در این‌ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می‌رسد.
حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه‌ای است که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است؛ (مقصود همان دستور توبه‌ای است که رسول خدا‌(ص) در ماه ذوالقعده‌الحرام داده‌اند و در کتب ادعیه مثل مفاتیح‌الجنان آمده و چهار رکعت نماز دارد) و پس از توبه، واجب‌ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جایی که توان و قدرت و استطاعت داریم».
پس (ای برادر عزیز) دستور توبه را در اول ماه(رجب) یا روز جمعه و یا روز یکشنبه آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبه دوم همان ماه تکرار و اعاده کنید. به‌راستی هرکسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حق و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حق متعال بوده باشد می‌تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکر شود».
پس از این مرحله، با دل‌های خود به خداوند رو آورده، بیماری‌های گناهانتان را معالجه و مداوا ‌نمایید و به وسیله استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده‌های حجاب را بالا زده، حرمت حرم را هتک ‌نمایید!
و اما دستورالعمل این سه ماه:
1. بر شما باد به اینکه نمازهای فریضه خود را با نوافل آنکه مجموعاً پنجاه و یک رکعت است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید. و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت آن را به‌جا بیاورید. چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافله ظهر را که به او صلاه اوابین» می‌گویند، انجام داده و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از صلوهًْ الوسطی همان نماز ظهر است.
2. و اما در مورد نافله شب به‌خصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود، از واجبات است و هیچ چاره‌ای جز اتیان(انجام) آن نیست! و تعجب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه‌ای از مراتب کمال را داشته، ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی‌توجه هستند! و ما هیچگاه ندیده و نشنیده‌ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه‌ای از کمال راه یافته باشد مگر به واسطه برپاداری نماز شب!
3. بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله‌های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می‌نماید و برای او بسیار مفید است. تغّنی به قرآن (خواندن قرآن با صدای خوش)، انسان را به خدا نزدیک می‌کند! به خلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می‌کشاند. پس تا می‌توانید در شب‌ها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.
4. بر شما باد به انجام دادن اوراد و اذکاری که هر یک از شما به عنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید و بر شما باید به مداومت سجده یونسیه و گفتن ذکر یونسیه: لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.
5. بر شما باد به زیارت مشهد اعظم که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) و قبر نورانی آن بزرگوار است و نیز سایر مشاهد مشرفه اهل بیت(علیهم‌السلام) و مساجد معظمه مانند: مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و به طور کلی هر مسجدی از مساجد؛ زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی در آب دریاست!
6. هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه (صلوات‌الله علیها)را ترک ننمایید؛ زیرا این تسبیحات، یکی از انواع ذکر کبیر» شمرده شده است. لااقل بعد از هر نماز یک دوره این تسبیحات را بخوانید!
7. یکی از وظایف مهم و لازم برای سالک الی الله، دعا برای فرج حضرت حجت(عج) در قنوت وتر» است؛ بلکه باید در هر روز و در همه اوقات و همه دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا کرد.
8. و یکی دیگر از وظایف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به جامعه کبیره» در روز جمعه است.
9. تا می‌توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید؛ چرا که براستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را ازتنگناها و عقبات نفس عبور می‌دهند!
10. به زیارت اهل قبور ملتزم باشید، ولی نه به صورت مداوم و همه روزه، مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد.
ما را با دنیا چه کار؟! براستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلت کشانید! ما را از مقام عزت و رفعت پایین آورد! و دنیا پست‌تر از آن است که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!
پس به به! خوشا به حال مردانی که بدن‌های آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم احدیت و عزّ پروردگار در پرواز است! و این افراد،  اگرچه از نظر تعداد بسیار کم هستند، اما از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت هستند.




بکر بن صالح» نقل می‌کند: دامادم به امام جواد(ع) نامه‌ای نوشت که پدرم مرد ناصبی بد اعتقاد و بسیار خبیث و متعصب است، از جانب او خیلی رنج و ناراحتی می‌کشم و به شدت مورد زحمت و اذیت و آزار قرار گرفته‌ام، اگر صلاح می‌دانید- جانم به فدای شما باد- برایم دعا کنید. در ضمن قربانت گردم بیان فرمایید که نظرتان در این باره چیست؟ آیا با وی به دشمنی و پرخاش و جدال برخیزم و کار خود را با او یکسره کنم یا مدارا نمایم؟ حضرت در پاسخ او نوشت: مضمون نامه‌ات را فهمیدم و به آنچه درباره پدرت یاد کرده‌ای پی‌بردم، و ان‌شاءالله درباره تو دست از دعا نمی‌کشم و برایت دعا خواهم کرد، و مدارا برای تو بهتر از دشمنی و پرخاشگری است، زیرا همراه هر مشکل و گرفتاری، گشایش و آسانی است. بنابراین صبر و بردباری را پیشه ‌ساز که عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است. خداوند تو را بر ولایت آن کس که ولایتش را پذیرفته‌ای ثابت‌قدم بدارد، ما و شما در امانت و پناه خدا هستیم، همان خدایی که پناهندگان و اماناتش ضایع و تباه نمی‌گردند.

بکر گوید: پس از آن خداوند دل پدر دامادم را مهربان و مطابق میل وی دگرگون نمود، به طوری که دیگر در هیچ چیز با او مخالفت نمی‌ورزید.(1)

__________________
1- بحارالانوار، ج 50، ص 56


قال الامام الصادق(ع): من ملک نفسه اذا رغب، و اذا رهب، و اذا اشتهی، و اذا غضب، و اذا رضی، حرم‌الله جسده علی‌النار»
امام صادق(ع) فرمود: کسی که بر خویشتن خود در چند حالت مسلط باشد، به هنگام تمایل و به هنگام ترس و به هنگام شهوت و به هنگام غضب و به هنگام رضایت و خشنودی از کسی (آنچنان بر اراده خویش مسلط باشد که این امور، او را از فرمان خدا منحرف نسازد) خداوند جسد او را بر آتش حرام می‌کند. (1)

1- وسائل‌الشیعه، ج 11، ص 123

مهدی غریبانی:

هر کسی وقتی عزیزی را از دست می‌دهد، از خودش می‌پرسد: الان در چه وضعیتی است؟ آیا در بهشت برزخی است یا در دوزخ برزخی؟ آیا می‌توانیم دستگیرش باشیم و برایش کاری انجام دهیم که وضعیت او بهتر از قبل شود و اگر برای گناه و خطایی دچار عذابی است، او را نجات دهیم؟ آیا کسی که در عالم برزخ ، دستش از دنیا و عمل کوتاه است، می‌تواند از عمل ما بهره‌ای برد؟ این پرسش‌ها و امثال آنها، نویسنده را بر آن داشت تا به آموزه‌های قرآن مراجعه کند و پاسخ را از قرآن بگیرد.

عالم برزخ، عالم پس از مرگ

از نظر آموزه‌های قرآن، مرگ آفریده‌ای الهی است(ملک، آیه 2) که مسئولیت انتقال انسان از جهانی به جهانی دیگر را به عهده‌دارد. هر انسانی زمانی که اجل حتمی او رسیده باشد می‌بایست مرگ را بچشد (انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیه 57) و کسی نمی‌تواند از مرگ فرار کند، (جمعه، آیه 8) و  انسان‌ها در هر جا و حالتی و مقامی باشند مرگ به سراغ آنان می‌آید و آنان را درک می‌کند(نساء، آیه 78) حتی اگر آن نفس،‌اشرف آفریده‌های الهی یعنی حضرت پیامبر(ص) باشد.(زمر، آیه 30)

زمانی که مرگ هر انسانی برسد او را به جهانی دیگر منتقل می‌کنند که از آن به عالم» برزخ» در قرآن تعبیر شده است.(مومنون، آیات 99 و 100) البته برخی این عالم برزخ را به گونه‌ای می‌گذرانند که گویی اصلا  در آنجا نبوده‌اند و این افراد خاص که از آنان به مقربان و سابقون یاد می‌شود، بر خلاف مردم عادی که دو مرگ و دو زندگی را تجربه خواهند کرد تنها یک مرگ را در حیات تجربه می‌کنند؛ یعنی پس از زندگی در دنیا تنها یک بار می‌میرند و در روز قیامت مرگ به سراغشان نمی‌آید؛ بلکه آنان پس از زندگی دنیا تنها یک مرگ را تجربه می‌کنند که ایشان را به بهشت اخروی منتقل می‌کند. (دخان، آیه 56) اینان از فزع (وحشت) اکبر روز قیامت هیچ اندوهگین نمی‌شوند؛ چرا که آن را تجربه نمی‌کنند. (نمل، آیات 87 و 89)

به نظر می‌رسد که این افراد خاص مرگ را نمی‌چشند، بلکه آن را می‌خورند و نابود می‌کنند؛ پس مرگی برای آنان نیست، بلکه پس از آنکه مرگ را خوردند و میراندند، جاودانه و مخلد خواهند بود. 

به سخن دیگر، همه انسان‌ها مرگ را می‌چشند دارند، اما برخی از اینان فراتر از چشیدن، آن را می‌خورند؛ زیرا تذوق به معنای چشیدن و خوردن آمده است. از همین رو خداوند درباره خوردن آدم(ع) از درخت ممنوع گاه به تذوق (چشیدن) و گاه به اکل (خوردن) تعبیر کرده است. (طه، آیه 121؛ اعراف، آیه 22)

کسانی که مرگ را می‌خورند دیگر مرگ دیگری را تجربه نخواهند کرد، ‌اما کسانی که مرگ را چشیده‌اند به عالم برزخ می‌روند و در آنجا زندگی می‌کنند تا اینکه قیامت می‌شود و اسرافیل در نفخ صور می‌دمد و همه جز مقربان می‌میرند. (نمل، آیات 87 و 89) در این زمان همگان مرگ را می‌خورند و سپس وقتی دوباره خداوند آنان را زنده می‌کند، دیگر مرگی نیست و اهل بهشت و دوزخ حیات جاودانه خواهند یافت؛ (زمر، آیه 68) هر چند که اهل دوزخ از شدت عذاب به حالتی درمی‌آیند که آرزوی مرگ می‌کنند ولی این حالتی است که نه مرگ و نه زندگی است؛ زیرا دیگر مرگی نیست تا اینان را بمیراند و به جای دیگر منتقل کند. (طه، آیه 74؛ اعلی، آیه 13)

به هر حال عموم مردم مرگ‌ها و زندگی‌های چندی را تجربه می‌کنند: 1. مرگ پیش از دنیا؛ 2. زندگی دنیوی؛ 3. مرگ دنیوی؛ 4. زندگی برزخی 5. مرگ برزخی؛ 6. زندگی اخروی و جاودانه بدون مرگ. 

البته خداوند در آیه 28سوره بقره می‌فرماید: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ چگونه به خداوند کفر می‌ورزید در حالی که مردگانی بودید که خداوند شما را زنده کرد، سپس می‌میراند، سپس زنده می‌گرداند، سپس به سوی او باز می‌گردید. در این آیه یک مرگ پیش از دنیا را برای آدمی‌ترسیم کرده است، سپس زندگی دنیوی و سپس مرگ دنیوی سپس بازگشت به سوی خداوند.

اما در آیه 11 سوره غافر به نقل از کفار می‌فرماید که اینان می‌گویند: رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ؛ پروردگار ما! دوبار ما را میراندی و دوبار زنده گرانیدی. در این آیه از چهار حالت سخن به میان آمده است. مفسران در این باره تفاسیر متعددی دارند:

1. منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیاى برزخى و احیاى در قیامت است.

2. مراد از دو حیات، زنده شدن در قبر براى پاره‏اى از سؤالات است و زنده شدن در قیامت و منظور از دو مرگ، مرگ در پایان عمر و مرگ در قبر است

 3. مقصود از مرگ نخستین، مرگ قبل از وجود انسان در دنیا است؛ چرا که انسان قبلاً خاک بود، بنابر این زندگى اوّل نیز زندگى این دنیا مى ‏شود و مرگ دوم در پایان این جهان است و حیات دوم در رستاخیز خواهد بود.(تفسیر نمونه، ج‏20، ص 44)

به هر حال، بیشتر انسان‌ها پس از مرگ به عالم برزخ می‌روند و در آنجا تا روز قیامت می‌مانند. خداوند می‌فرماید: زمانی که یکی از شما را مرگ می‌آید می‌گوید پروردگارا، مرا بازگردان، شاید من در آنچه وانهاده‏ام کار نیکى انجام دهم. نه چنین است، این سخنى است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. (مومنون، آیات 99 و 100)

مرگ، پایان عمل و آغاز حساب

وقتی انسان از دنیا می‌رود دیگر زمان عمل او از دست می‌رود؛ زیرا تا زمانی که در دنیاست دارای اراده و اختیار و حق انتخابی است که از آن به آزادی در عمل تعبیر می‌شود؛ اما با پایان زندگی دنیوی و آغاز زندگی اخروی، حتی در عالم برزخ، دیگر انسان اراده و اختیاری ندارد تا امکان عمل برای او باشد. از این رو در آیات قرآن از فقدان اختیار و انتخاب در عوالم دیگر سخن گفته شده است؛ هر چند که در دنیا دارای اختیار و آزادی در انتخاب بود و می‌توانست عمل داشته باشد. امیرمومنان علی(ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل؛ امروز،زمان عمل است بدون حساب و فردا ،زمان حساب بدون عمل است.» (نهج‌البلاغه، خطبه 42)

بنابراین، انسان پس از مرگ کاری نمی‌تواند انجام دهد که موجب تکامل او شود. از این رو برخی گفته‌اند که دنیا تنها جایی است که انسان می‌تواند تکامل یابد و به هر کمالی دست پیدا کند. بر اساس آیات قرآن، انسان با عمل است که خودش و آخرتش را می‌سازد و بهشت و دوزخ، تجسم عینی اعمال اوست. البته از آنجایی که نرم‌افزار هر عملی، نیت و ایمان است،‌ نمی‌توان نقش نیت و ایمان را نادیده گرفت؛ زیرا این نرم‌افزار است که به سخت‌افزار عمل، روح و معنا می‌بخشد. لذا خداوند برای رفعت انسان، ایمان و عمل صالح را با هم ملاک قرار داده است. (فاطر، آیه 10) پس حسن فاعلی(نیت نیک) و حسن فعلی(عمل نیک) هر دو لازم است تا انسان به کمال برسد.

حسن فاعلی و نیت بر اساس بینش‌ها و نگرش‌های آدمی شکل می‌گیرد. از این رو نقش شناخت حقایق بسیار مهم است؛ زیرا وقتی انسان بخواهد به چیزی ایمان بیاورد و آن را انجام دهد نیازمند شناخت حق و باطل و جزم در حقانیت آن است. پس این جزم در ذهن به قلب منتقل می‌شود و اگر به شکل عقد درآید، ایمان پدید آمده و انسان گرایش به انجام عملی می‌یابد. پس دو قوه جزم (یقین و قطعیت) و عزم (اراده و تصمیم) از هم جدا ولی در ارتباط با هم هستند.

وقتی انسان می‌میرد ، دیگر اراده و اختیاری نخواهد داشت تا بتواند عملی در عالم برزخ داشته باشد؛ بلکه دست و پای او برای عمل و انجام کاری به میزانی باز است که در دنیا بازکرده و به کمالی رسانیده است. البته در آنجا امکان عالم شدن هست و چون چشم برزخی او باز می‌شود به حقایق هستی آگاه می‌شود؛ اما نمی‌تواند به چیزی که می‌بیند و با آن، جزم می‌یابد، عزم بیابد و آن را به شکل ایمان بروز دهد.

شکی نیست که ایمان از مصادیق علم و آگاهی نیست بلکه از مصادیق عمل و آگاهی است. پس وقتی ایمان به چیزی را از اینجا به آنجا نبرده باشد نمی‌تواند در آنجا به چیزی ایمان بیاورد هر چند که به آن قطع و یقین پیدا می‌کند، ولی چون اراده ندارد نمی‌تواند عزم به عمل داشته باشد و به آن چیز که جدید می‌بیند و جزم می‌یابد ایمان پیدا کند. از این رو پس از مرگ وقتی به حقایق آگاه می‌شود و علم شهودی می‌یابد (ق، آیه 22) خواهان بازگشت به دنیا می‌شود تا بتواند آن حقیقت جزمی را به شکل عمل در آورده و  بدان ایمان آورد. (مومنون، آیات 99 و 100)

از نظر قرآن ایمان پس از مرگ امکان‌پذیر نیست و پیش از مرگ نیز تا زمانی شخص می‌تواند ایمان بیاورد که در دالان انتقال مرگ قرار نگرفته باشد؛ اما زمانی که در این دالان قرار می‌گیرد دیگر ایمان سودی برای شخص ندارد (انعام، آیه 158) چنانکه ایمان پس از مشاهده عذاب و قرار گرفتن در دالان مرگ و انتقال، سودی برای فرعون نداشت. (یونس، آیه 90)

پس ایمان چون یک عمل ارادی و اختیاری و از مصادیق عزم است نمی‌تواند در دالان مرگ یا پس از آن اتفاق بیفتد و انسان فقط در دنیا می‌تواند به این عمل صالح اقدام کند و مومن شود.

اما پس از مرگ علم و جزم برای او امکان‌پذیر است و این به قطع اتفاق خواهد افتاد. در آنجا دیگر مانعی نیست که پس از مشاهده حقایق جزم پیدا نکند؛ زیرا جزم یک امر اختیاری نیست و وقتی شرایط و اسباب علم و جزم آماده شد به طور طبیعی و خودکار انسان جزم (یقین) می‌یابد؛ اما عزم یک عمل اختیاری است و از همین رو برخی از مردم جزم به امری در همین دنیا پیدا می‌کنند ولی آن را انکار کرده و بدان عزم و ایمان نمی‌آورند. (نمل، آیه 14) اما پس از مرگ شخص نمی‌تواند با وجود قطع و جزم ذهنی، عزم و ایمان قلبی داشته باشد؛ زیرا پس از مرگ دیگر جای عمل نیست تا بتواند ایمان بیاورد و عزم و اراده‌ای کند.

به هر حال، در عالم برزخ بلکه حتی در عوالم دیگر پس از آن،‌ تکامل علمی برای انسان هست ولی تکامل عملی مقدور او نیست؛ زیرا دیگر جایی برای عمل نیست و کسی نمی‌تواند وضعیت خودش را بهبود بخشد. به این معنا که دنیا کشتزار و آخرت خرمنگاه است. کسی که اینجا گندم کاشته آنجا گندم درو می‌کند و کسی که جو یا شبدر و یونجه کاشته آنجا همان‌ها را درو می‌کند نه چیزی دیگر.

دستگیری از مردگان مسلمان

حال با این اوضاع آیا می‌توان از مردگان خودمان دستگیری کنیم و کاری برایشان انجام دهیم تا وضعیت آنان در برزخ و عوالم پس از آن بهبود یابد؟ یعنی وقتی تکاملی دیگر در آنجا انجام نمی‌گیرد و کسی که جو کاشته را نمی‌شود کمک کرد تا گندم درو کند، پس این خیرات و مبرات تغییری در وضعیت او ایجاد نمی‌کند؟ 

در پاسخ باید گفت: تنها مردگانی که اهل ایمان و اسلام باشند از خیرات و مبرات ما بهره‌مند می‌شوند؛ اما کسانی که دچار کفر و بی‌دینی باشند هرگز از آن بهره‌ای نخواهند گرفت بلکه از یک نظر خیرات و مبرات برای کسانی که کافر و مشرک بودند جایز نیست، حتی اگر ارحام ما بوده و از والدین و فرزندان و همسران و خویشان خونی و سببی و نسبی ما باشند و بخواهیم کمکی به آنان برسانیم؛ زیرا کسانی که کافر باشند، اصولا نرم‌افزار را با خود ندارند تا بتوانند از مبرات و خیرات بهره‌مند شوند و آن را تبدیل به عملی برای خود کنند.(ممتحنه، آیه 4)

اما کسانی که اهل ایمان بودند به جهت آنکه اصل ایمان را با خود دارند و تنها کمالاتی را با خود نبرده‌اند که از طریق عمل ایجاد می‌شد، اینان تا زمانی که در عالم برزخ هستند به شکلی از شفاعت اعمال ما برخوردار خواهند شد؛ زیرا این اعمالی که به قصد و نیت خیر رسانی به آنان انجام می‌شود به یک معنا عمل خودشان است؛ مثلا مالی را گذاشته‌اند که ما به قصد آنان خیرات می‌کنیم و یا نماز و روزه‌های قضایی آنان را به جا می‌آوریم یا آنکه کار نیک و حسنه‌ای را به جا گذاشته‌اند که باقیات صالحات آنان است و آنان پس از مرگ نیز از آن بهره‌مند خواهد شد.

رسول الله(ص) می‌فرماید: اذا مات الانسان انقطع عمله الاّ من ثلاث : علم ینتفع به، او صدقهًْ تجرى له، او ولد صالح یدعو له؛ زمانی که انسان بمیرد راه عملش بسته می‌شود مگر از سه راه: دانشی که مردم از آن بهره می‌برند، صدقه جاریه، فرزند صالح که برای او دعا می‌کند. (بحارالانوار، ج 23، ص 2)

در حقیقت این امور، آثار عملِ خود انسان است؛ یعنی کاری کرده که پس از مرگ نیز عمل داشته باشد. پس اگر فرزند صالحی داشته باشد که برایش دعا کند، این عمل صالح خودش است و یا اگر درختی کاشت که از میوه‌اش دیگران بهره می‌برند و برایش خدابیامرزی می‌دهند، ‌این کار خودش است، همچنین کتابی نوشت که مردم را به کار نیک و فکر نیک دعوت می‌کند این عمل خود اوست. در راهسازی و احداث قنات و چشمه و دیگر اعمال خیر مانند موقوفات همه عمل خود است که نتیجه‌اش در عوالم دیگر نصیبش می‌شود و از برکاتش بهره می‌برد. در حقیقت این عمل سابق ماندگار و پایا و مانای خود اوست نه یک عمل جدید که پس از مرگ انجام می‌دهد؛ زیرا پس از مرگ دیگر راه بر عمل بسته است.

وقتی انسان اخلاق خوبی داشته باشد و آن را به دیگران بیاموزد و به شکل یک سنت در جامعه گسترش دهد پس از مرگ از آن اخلاقش بهره‌مند خواهد شد.

به هر حال، انسان هر چیزی که بخواهد در آنجا داشته باشد باید خودش از اینجا ببرد. یعنی همان طوری که ایمان به عنوان یک عمل صالح قلبی را با خود می‌برد، باید دیگر کمالات را از طریق اعمال دیگر از جوارح و جوانح در اینجا ایجاد کند و با خود ببرد. انسان اخلاق را در اینجا درست می‌کند و به آخرت می‌برد، اخلاق جزء اعمال است، هر چند که ریشه‌های علمی و معرفتی دارد. اخلاق عملِ قلبی همچون ایمان است؛ یعنی تواضع، قناعت، غبطه و مانند آن  جزو اعمال قلبی است. کسی که اخلاق نیک را در دنیا تحصیل نکرده نمی‌تواند در آخرت آن را کسب کند،‌ اما اگر کلیت آن را در اینجا داشته باشد و آن را به شکل یک حسنه بروز دهد، آثاری که از این اخلاقش در دنیا می‌ماند و دیگران به پیروی از او انجام می‌دهند، این آثارش پس از مرگ برای او می‌ماند. 

بسیاری از مردم در آخرت علومی را خواهند داشت که به ظاهر در دنیا کسب نکرده‌اند، مثلا در روایات است که برخی از مردم را خداوند در آخرت به عنوان فقیه بر می‌انگیزاند، در حالی که فقیه نبوده است: (قال الصادق(ع): مَنْ حَفِظَ مِنْ شِیعَتِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامهًًْ فَقِیهاً عَالِماً وَ لَمْ یُعَذِّبْهُ أمالی صدوق، ص 306. قال رسول‌الله (ص) : مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهًْ فَقِیهاً عَالِماً وسائل الشیعه، ج 27، ص 94. 

این فرد این گونه می‌شود؛ زیرا به دین عمل می‌کرده و سستی اعتقادی و عملی نداشته است. از این رو در آخرت آن علم فقه را در خود می‌یابد و بر اساس آن، پاداش قیامتی و اخروی دریافت می‌کند. چنین شخصی نه تنها خودش به عنوان فقیه و عالم به بهشت می‌رود بلکه در مواقف می‌ماند و بسیاری را با شفاعتش به بهشت می‌برد؛ زیرا به او می‌گویند: قِف حتّی تَشفع؛ بمان تا شفاعت کنی. (مستدرک‌الوسائل، جلد: 17 صفحه: 320)

 به هر حال، هر کسی اگر ایمان را با خود برده باشد هر چند که عمل خوب و بد را با هم مخلوط کرده باشد، او لیاقت دارد که در عوالم دیگر به کمک اعمالی که در دنیا برای او انجام می‌گیرد مانند خیرات و مبرات تکامل یابد و ازآن بهره‌مند شود. این تکامل تا روز قیامت ادامه دارد.



پرسش:
چرا خدای متعال اعمالی را که خالص برای او انجام نگرفته است از انسان‌ها نمی‌پذیرد؟ و آیا اعمال نیک و پر فایده برای عامه مردم نیز شامل این قاعده می‌شود؟

پاسخ:
همان‌گونه که خدای متعال برای موفقیت اعمال دنیایی ما، ضوابط، قوانین و مقرراتی وضع کرده که از آن به سنت‌های الهی یاد کرده است. برای پذیرش و موفقیت اعمال اخروی نیز ضوابط، قوانین و مقرراتی تعیین کرده است. در لسان متکلمین از این بحث به حسن فعلی و حسن فاعلی تعبیر کرده‌اند. حسن فعلی یعنی اینکه اعمال دنیایی انسان با ملاک‌ها و ضوابط و قوانین این دنیا و اوامر و نواهی الهی منطبق باشد، که در این صورت نتایج حاصله دنیوی برای او محقق خواهد شد. اما حسن فاعلی یعنی اینکه آن اعمال و رفتار با نیت خالص و بی‌پیرایه برای خدا انجام گرفته باشد، که در این صورت خدای متعال برای چنین اعمال خالصانه‌ای پاداش و اجر اخروی تعیین کرده و مورد پذیرش خود قرار داده است.
بنابراین شرط اساسی قبولی اعمال که آثار دنیوی و اخروی بر آن مترتب باشد، حسن فعلی و حسن فاعلی اعمال است که به طور همزمان باید صورت بگیرد، حال دو فرض دیگر در اینجا قابل تصور است! اول اینکه حسن فعلی باشد ولی حسن فاعلی نباشد و دوم اینکه حسن فاعلی باشد و حسن فعلی نباشد. در فرض اول طبیعی است که آثار اخروی و پذیرش الهی بر آن مترتب نباشد زیرا حسن فاعلی با آن همراه نیست، یعنی اعمال اگرچه با حسن فعلی انجام می‌گیرد اما از آنجا که نیت فاعل کار برای خدا و خالصاً لوجه‌الله نیست، اعمال او اجر و پاداش اخروی ندارد و مورد قبول درگاه الهی قرار نمی‌گیرد. اما در فرض دوم که حسن فاعلی باشد ولی حسن فعلی در میان نباشد، فقدان حسن فعلی، حسن فاعلی را هم مخدوش می‌کند، و اگرچه نیت فاعل انجام اعمال فقط برای رضای خدا است، اما از آنجا که حسن فعلی اعمال این دنیا منطبق با حجت باطنی انسان یعنی ملاک‌ها و استدلال‌های عقلانی و حجت ظاهری یعنی آموزه‌های وحیانی (انبیا و اهل بیت (علیهم‌السلام) نمی‌باشد، بنابراین علی‌رغم برخورداری از حسن فاعلی هیچ گونه اجر و پاداش اخروی بر آن مترتب نمی‌گردد و در اینجا باز هم خدای متعال از چنین افرادی اعمال و رفتارشان را مورد قبول و پذیرش خود قرار نمی‌دهد. بهترین مثال برای چنین افرادی درصدر اسلام کسانی هستند که با نیت تقرب الی‌الله و رفتن به بهشت مقابل امام حسین(ع) به نبردپرداختند و آن حضرت را به شهادت رساندند، و در زمان ما جریان داعش و نحله‌های مختلف منحرف اسلامی است که با اخلاص و جهاد و شهادت در راه خدا بدترین جنایت‌های وحشیانه را علیه بشریت انجام می‌دهند.
اعمال نیک غیرمسلمان
اما در مورد بخش دوم سؤال یعنی اعمال نیک و عام‌المنفعه غیرمسلمانان که به خاطر انسانیت انجام می‌گیرد، خداوند با رحمت واسعه خود چنین افراد را بی‌اجر نمی‌گذارد، و در برخی احادیث وارد شده است که مشرکانی نظیر حاتم طایی» با اینکه مشرکند، به خاطر کارهای خیر و نیکی که در دنیا کرده‌اند معذب نخواهند بود، و یا تخفیفی در عذاب آنها داده می‌شود.
رسول‌اکرم(ص) درباره عبدالله بن جدعان» که یکی از کفار معروف جاهلیت و از سران قریش است فرمود: سبک عذاب‌ترین اهل دوزخ ابن جدعان» است. عرض شد: یا رسول‌الله چرا؟ فرمود: انه کان یطعم الطعام» او مردم را سیر می‌کرد. (بحارالانوار، ج 3، ص 382)

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها